محل تبلیغات شما



اتاق سرده، شایدم سرد نیست و من سردمه، درست مثل همه ی اون موقع هایی که دلم داغون بود و لرزم میگرفت ،مثل الان . امشب دلم بدجور گرفته ، فکر میکنم هیچ وقت دلم درست نمیشه، همینجور داغون می مونه و من ادامه میدم تا . تا کی؟تا کجا .!؟

البته من امیدم و ایمانمو دارم ولی دلِ لِه شدمو نمیتونم انکار کنم ،نمیشه 

 


امروز از اون روزایی بود که ابدا به برنامه م عمل نکردم ، حتی یه ذره! و قابل تصور ه اخرشب که زمان اون روز تموم شده و تو ازش هیچ استفاده مفیدی نکردی چه حالی هستی و چه حالی میشی

ان شاالله فردا متفاوت خواهد شد و بهتر پیش برم 

+امروز صبح دوبار زمین لرزید . وسط خواب دلهره ی زیر آوار موندن رو تجربه نکردی تا بدونی تاچه حد مغز روان و روحت رو خراش میده . خودت ، عزیزانت . گیج خواب بودم و ترسیده از لرزشی که تن و بدنمو لرزوند مثل فنر بلند شدم رفتم بالا سر داداشم کسی خونه نبود اونموقع جز ما دوتا، یه لحظه به خودم اومدم دیدم وایسادم بالا سرش و هی اسمشو صدا میزنم و میگم بلند شو زله زله اومدزله. اون طفلک که غرق خواب بود، مثل ادمای مست یهو به خودم اومدم وسط هال وایساده بودم اون ساعت اون لحظه از صبح .و ترسیده .اره من ترسیده بودم ،هول کرده بودم . 

زمین که بلرزه ، به کجا پناه ببریم که زمین نباشه ،که آروم باشه که نلرزه که دلت هُری نریزه . 

خدایا ،تویی امان هر بلا ما همه در امانِ تو

+ چرا آدمهایی که دم از دین می زنن ، خطرناک میشن ؟!نه بزار تصحیح کنم جمله مو! چرا آدمهایی که دم از دین میزنن وقتی به قدرت می رسن خطرناک میشن و رفتار های خطرناکی نسبت به بقیه انجام میدن؟!(البته عمومیت نداره و این کاملا واضحه)

 


و از دیگر نعمت های بهشتی که خداوند عنایت فرمودن و روی زمین قرار دادن ، شیر قهوه است با اون طعم بی نظیر و عطر قهوه اش بح بح

+از وقتی که مجبور شدم گلدونامو از گوشه ی هال بیارم توو اتاق، اتاق پر شده از انواع ات ناشناس و بعضا شناس! یه طوری شده که اونقد تعدادشون زیاد شده گاهی میشینیم با هم یه قهوه می زنیم و گپ میزنیم و اختلاتی هم می کنیم !. اتاق که نیست شده باغِ ات! 

امنیت ندارم دیگه :/

+ من هر وقت بی صبری به خرج دادم صفر گرفتم، دقیقا صفر! یعنی هیچی اندازه بی صبری منو از عرش به فرش نمیکشونه تجربه ثابت کرده، کائنات و خدای بزرگ میخوان یادم بدن صبر» رو . و من باز اَه اَه اَه از دست بی صبری هام 

 


ساق پام اذیته ، با این وجود از کلاس که اومدم اهنگ گذاشتم و رقصیدم . اونم رو دور تند !.هلپرکه !! 

سرخوشم انگار

ولی راسش نه، ته دلم چیزایی هست که فقط خدای قلبم ازشون آگاهه و دارم مدارا میکنم و میجنگم و منتظرم و صابر صبورم ، و توکل کردم چون امیدم به توست الله گیان

+ بین همه ی خبرای بد ، تصمیمات دیروز کنگره ی آمریکا راجع به ترکیه خوشایند و خوشحال کننده بود، باشد که ادب شود 

+ امروز توو کلاس درمورد مدیریت وقت و زمان صحبت کردیم ،

+ شاید همیشه شایدم گاهی ته دلم قیلی ویلی میره ، ولی من همچنان پایبندم به قول و عهدم ، و این نه از من بلکه از لطفِ تو به منه خدای عزیزم که نمیزاری بلغزم

اما خودت از دلم خبرداری

سپاس گزارم الله گیان

 

+ یه دفترچه با جلد نارنجی گرفتم ، خیلی خوشگله ، برای واکنش ها !

+و البته دفترچه زندگی رو هم دارم ، :)

+ نازی اسمس داد با هم بریم خونه مان بزرگ گفتم نمیتونم بیام ، دوباره اس داد جواب ندادم، غروب تماس گرفت بازم گفتم نمیتونم بیام   ، کلا اینکه به درخواست نابجا باید نه » بگیم و دوم اینکه الان واقعا نمیتونم برم و سوم اینکه از همنشینی با یه سری آدما فقط زخم خوردم ، روابط مسموم رو اگر نمیشه حذف کنم اما تا بیشترین حد ممکن کم رنگ و کم و کمتر میکنم.خیال و روان و فکر و ذهن و بخدا حتی جسمم اینطوری آسوده تر و در آسایش تر است 

+ دلم مولانا میخوادبرام حرف بزنه ، و من یاد تو و یاد خودم بیفتم 

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها